
گذری بر زندگی و سلطنت کمبوجیه دوم فرزند کوروش کبیر
- کمبوجیه دوم فرزند ارشد کوروش بزرگ
کمبوجیه فرزند ارشد کوروش بزرگ و کاساندان است.
وقتی هنگام وضع حمل همسر کوروش جهت به دنیا آوردن کمبوجیه فرا رسید . پزشک گفت که زائو دوقلو خواهد زایید.کوروش گفت که بعد از اینکه طفل اول به دنیا آمد بازوی او را با نوک کارد قدری خراش بدهند تا فرزند بزرگ مشخص باشد
وقتی که کوروش زنده بود شباهت بردیا و کمبوجیه مشکلی ایجاد نمیکرد. اما بعد از به قتل رسیدن کوروش کمبوجیه پادشاه شد .
شباهت برادرش به وی او را ناراحت می کرد. کمبوجیه میاندیشید که چون بردیا به او شبیه است، اگر لباسی مانند وی بپوشد مردم او را اشتباه خواهند گرفت.
می اندیشید که ممکن است که بردیا از شباهت زیاد خود به او استفاده کند و خود را پادشاه ایران معرفی کند .
برای اینکه مردم به شباهت بردیا با او پی نبرند امر کرد که بردیا همیشه یک نقاب بر صورت داشته باشد.
چون دوره سلطنت کمبوجیه یکی از ادوار مرموز تاریخ ایران است، بعضی از مورخین قدیم از قبیل هرودوت، کمبوجیه را فردی همیشه خمار که در هنگام مستی حکم قتل صادر مینموده و دستور میداده شهرها را ویران کنند معرفی میکنند.
با توجه به جنگ ها و لشکرکشیهای کمبوجیه این گفتهها ممکن است صحت نداشته باشد.
دوران ولیعهدی و اوایل حکومت
اندکی پس از آنکه بابل توسط کوروش بزرگ فتح شد، کمبوجیه نیز «شاه بابل» معرفی شد. عملاً بهعنوان جانشین تعیین شده بود و کوروش، امور این مملکت را به او واگذار کرد.
کمبوجیه برای قانونی شدن انتصابش، در جشن سال نوی بابلی که در ۲۷ مارس سال ۵۳۸ پیش از میلاد برگزار شد، شرکت کرد
آیین مذهبی بابلیها را به جا آورد.
پادشاهی کمبوجیه
پس از مرگ کوروش و آغاز پادشاهی کمبوجیه، قدرت پادشاه جدید را همهجا، بیدرنگ به رسمیت شناختند. او را به عنوان پادشاهی جدید، قبول کردند.
به نظر میرسد که کمبوجیه، در دوران چهارسالهٔ پیش از حمله به مصر، علاوه بر تلاش برای ایجاد امنیت در مرزهای شرقی و تلاش برای گسترش مرزهای غربی از جمله فتح قبرس و تثبیت مرزهای پیشین و پیشبینی تدارکات لازم برای حملهٔ بزرگ نظامی علیه مصریان، بخشی از وقت خود را نیز صرف کارهای عمرانی و زیربنایی از جمله انتخاب مکانی مناسب و جدید برای ایجاد بناها و کاخهای جدید برای خود به سبک و طرح آثار جلگهٔ پاسارگاد نمود.
کمبوجیه به صورت یک آدم معمولی ولی بیتجربه در تاریخ ۵۳۸ پ.م. در جشن سال نوی بابل با جامه ی ایلامی ظاهر گردید. او خیلی زود توانست خود را با زندگی جدید وفق دهد و با زیردستهایش کنار بیاید.
کمبوجیه پس از مرگ پدرش کوشید که مرزهای شمال شرقی کشورش را علیه تاخت و تاز سکاها حفظ کند،
لشکرکشی به مصر
کمبوجیه پس از به تختنشینی، بیش از هر چیز وقت خود را صرف تهیهٔ مقدمات لشکرکشی به مصر کرد.
در ماه ژوئن سال ۵۲۵ پیش از میلاد، سپاه او با پیمودن درهٔ نیل از شمال به جنوب، سراسر مصر را تسخیر کرد.
کمبوجیه پس از فتح مصر، نظم و امنیت را برقرار کرد و سیاست تساهل دینی پدرش را در پیش گرفت.
براساس قوانین سنتی مصر، او رسماً «فرعون مصر» لقب گرفت.
خود را «شاه مصر علیا و مصر سفلی» و «از نسل خدایان هوروس، رع و اوزیریس» نامید.
مرگ کمبوجیه
بر پایهٔ سنگنبشتهٔ بیستون و متون رسمی بابلی، کمبوجیه پس از ماه ژوئیه سال ۵۲۲ پیش از میلاد درگذشتهاست.
کمبوجیه هنوز در مصر بود که گئومات در ۱۱ مارس سال ۵۲۲ ق م در ایران جای او را گرفت و بر تخت نشست.
مرگ کمبوجیه در هالهای از ابهام و افسانه است: بر اساس کتیبهٔ بیستون، او «به مرگ خود مُرد».
برخی معتقدند مرگ کمبوجیه تصادفی و بهدست خودش بودهاست.هرودوت گزارش میدهد شاه هنگام سوارشدن بر اسب بیاحتیاطی کرد و خنجری که بر کمر داشت در رانش فرورفت و پس از سه هفته، درگذشت.
از سوی دیگر، کتزیاس گزارش میدهد که کمبوجیه بر اثر حادثهای در خانهاش در بابل درگذشت. «هنگامی که او برای سرگرمی خویش تکه چوبی را با کاردش میتراشید، کارد در رانش فرورفت، آن را شکافت و بعد از یازده روز درگذشت.»
او همچنین مینویسد که ایگسابات، یکی از سرداران هخامنشی جنازهٔ او را با خود به پایتخت آورد.
آرامگاه کمبوجیه
ارنست هرتسفلد معتقد است بنایی که در زبان عامیانه «تخت رستم» نامیده میشود و در نزدیکی نقش رستم و در چهار کیلومتری شمال تخت جمشید قرار دارد، برای آرامگاه کمبوجیه در نظر گرفته شده بود ولی پس از مرگش ناتمام ماند.
کوششهای هرتسفلد در سال ۱۹۳۲ میلادی، برای دستیابی به اسناد سنگ بنا به جایی نرسید. برخی دیگر، از جمله علیرضا شاپور شهبازی اعتقاد دارند ویرانهٔ سنگی «زندان سلیمان» در پاسارگاد آرامگاه کمبوجیه است. گروهی دیگر نیز آثار سنگی بین تخت جمشید و نقش رستم که به نام تخت گوهر معروف است را آرامگاه کمبوجیه دانستهاند. ایمان پور معتقد است که بنای تخت رستم، طرح نیمهتمام آرامگاه کمبوجیه به سبک آرامگاه کوروش بزرگ است که با مرگ نابهنگام وی نیمهتمام رها گردید و پس از مرگش مکان دیگری در نیریز برای وی ساخته و در آن دفن شد.