
ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه از تولد تا حکومت و جنگهایش
ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه
ناپلئون بناپارت (Napoléon Bonaparte)، فرمانده نظامی و امپراتور فرانسه، یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ مدرن بهشمار میآید. او طی انقلاب فرانسه به شهرت رسید و با رهبری لشکرکشیهای موفق، تاریخ اروپا را دستخوش تغییر کرد. ناپلئون از سال ۱۷۹۹ تا ۱۸۰۴ بهعنوان کنسول اول و سپس از ۱۸۰۴ تا ۱۸۱۴ و برای مدتی کوتاه در ۱۸۱۵ بهعنوان امپراتور فرانسه حکومت کرد. اصلاحات گسترده و فتوحات نظامی او، اگرچه میراثی ماندگار بر جای گذاشت، اما به دلیل رویکرد اقتدارگرایانهاش نیز مورد انتقاد قرار گرفت.
اوایل زندگی و تحصیلات
تولد و خانواده
ناپلئون بناپارت در ۱۵ اوت ۱۷۶۹ در جزیرهٔ کرس، که یک سال قبل از تولدش از جمهوری جنوا به فرانسه واگذار شده بود، متولد شد. او در خانوادهای از نجیبزادگان ایتالیاییتبار رشد یافت. پدرش، کارلو بناپارت، در سال ۱۷۷۷ بهعنوان نماینده کرس در دربار لوئی شانزدهم منصوب شد. مادرش، لتیتسیا رامولینو، زنی سختگیر بود که نقش مهمی در تربیت فرزندانش ایفا کرد.
ناپلئون هفت خواهر و برادر داشت:
- برادران: جوزف، لوسین، لویی و ژروم
- خواهران: الیزا، پاولین و کارولین
تحصیلات
ناپلئون بناپارت در سال ۱۷۷۹ برای یادگیری زبان فرانسوی به یک مدرسه مذهبی در فرانسه فرستاده شد و چند ماه بعد در مدرسهٔ نظامی پذیرفته شد. او با لهجهٔ کرسی فرانسوی صحبت میکرد و تا پایان عمر قادر به هجی صحیح برخی واژگان فرانسوی نبود. ناپلئون در سال ۱۷۸۴ وارد مدرسه نظامی پاریس شد و در رشته توپخانه آموزش دید. پس از مرگ پدرش و کاهش درآمد خانواده، دورهٔ دو ساله خود را در یک سال به پایان رساند. یکی از ممتحنان او در این مدرسه، ریاضیدان مشهور “پیِر سیمون لاپلاس” بود.
در سال ۱۷۸۵، ناپلئون بناپارت با درجه ستوان دوم توپخانه وارد ارتش فرانسه شد. پس از وقوع انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹، مدتی از ارتش کناره گرفت و در زادگاهش کرس به فعالیتهای ملیگرایانه پرداخت، اما بهزودی به ارتش بازگشت و در سال ۱۷۹۲ فرماندهی گروهی از شبهنظامیان جمهوریخواه را برعهده گرفت.
آشنایی با دزیره کلیچی
دزیره کلیچی در سال ۱۷۷۷ در مارسی فرانسه متولد شد. او دختر یک تاجر موفق بود و خانوادهاش از طبقهی بورژوا بودند. دزیره در جوانی به یکی از مهمترین زنان در محافل اجتماعی فرانسه تبدیل شد.
دزیره و ناپلئون در اوایل دهه ۱۸۰۰ و در دوران جوانی با یکدیگر آشنا شدند. ناپلئون، که هنوز به شهرت بزرگی نرسیده بود، عاشق دزیره شد و او نیز علاقه زیادی به ناپلئون داشت. در آن زمان ناپلئون در حال آغاز دوران فرماندهیاش در ارتش بود و دزیره به او اعتماد داشت.
اما روابط آنها در نهایت به شکست رسید. یکی از دلایل این جدایی این بود که دزیره خانوادهاش را بر ناپلئون ترجیح داد، به ویژه اینکه ناپلئون به دلیل وضعیت مالیاش در آن زمان قادر به تأمین زندگی لوکس برای دزیره و خانوادهاش نبود.
اولین ازدواج: ژوزفین دو بوآرنه
ناپلئون بناپارت اولین بار در سال ۱۷۹۶ با ژوزفین دو بوآرنه (Joséphine de Beauharnais)، یک بیوه با دو فرزند، ازدواج کرد. این ازدواج تا حد زیادی به خاطر دلایل سیاسی و اجتماعی صورت گرفت، زیرا ژوزفین یکی از شخصیتهای برجسته در دربار فرانسه بود و حمایت از او میتوانست به ناپلئون در مسیر صعود به قدرت کمک کند.
اگرچه ناپلئون به شدت عاشق ژوزفین بود، اما روابط آنها به تدریج تحت تأثیر بحرانهای مالی و عدم توانایی ژوزفین در داشتن فرزند قرار گرفت. ناپلئون که به دنبال یک وارث برای امپراتوریاش بود، تصمیم به طلاق گرفت. این طلاق در سال ۱۸۰۹ اتفاق افتاد، و ناپلئون در این زمان امپراتور فرانسه بود.
دومین ازدواج: ماری لوئیز از اتریش
پس از طلاق از ژوزفین، ناپلئون تصمیم گرفت با ماری لوئیز، دوشس اتریش، ازدواج کند. این ازدواج به دلایل سیاسی و برای ایجاد یک اتحاد میان فرانسه و اتریش صورت گرفت. ماری لوئیز، دختر فرانتس دوم، امپراتور اتریش، در سال ۱۸۱۰ با ناپلئون ازدواج کرد و این امر منجر به تشکیل یک ائتلاف جدید در اروپا شد.
این ازدواج باعث به دنیا آمدن پسر ناپلئون، ناپلئون دوم (که به “پسرمperor” معروف شد)، گردید. ناپلئون دوم اما در دوران کودکی تحت مراقبت امپراتوری اتریش قرار گرفت و هرگز فرصت نیافت تا سلطنت فرانسه را به عهده گیرد. زندگی شخصی ناپلئون با ماری لوئیز نسبتاً بیتنشتر از ازدواج قبلیاش بود، هرچند که همچنان به دلیل تمرکز ناپلئون بر سیاست و جنگ، بسیاری از لحظات زندگی زناشویی آنان تحت تأثیر مسئولیتهای امپراتوری قرار داشت.
فرزند ناپلئون و ماری لوئیز
ناپلئون دوم، که در ۲۰ مارس ۱۸۱۱ متولد شد، تنها فرزند ناپلئون و ماری لوئیز بود. این کودک، که در دوران کودکی به نام «پسر امپراتور» شناخته میشد، هرگز فرصت نیافت تا پدرش را در مقام امپراتور یاری کند. پس از سقوط امپراتوری فرانسه و تبعید ناپلئون، ناپلئون دوم تحت سرپرستی اتریش زندگی کرد و در سنین پایین از دنیا رفت.
صعود به قدرت
نقش در انقلاب فرانسه و آغاز فرماندهی نظامی
ناپلئون با سرکوب شورشیان سلطنتطلب در سال ۱۷۹۵، توانست حکومت دیرکتوار را نجات دهد و اعتبارش را افزایش دهد. در سال ۱۷۹۶، فرماندهی ارتش فرانسه در ایتالیا را بهدست گرفت و با شکست دادن اتریشیها و متحدانشان، به قهرمان ملی تبدیل شد.
لشکرکشی به مصر و قدرتگیری سیاسی
در سال ۱۷۹۸، ناپلئون برای تضعیف قدرت بریتانیا به مصر لشکر کشید. اگرچه از نظر نظامی موفقیتهایی کسب کرد، اما ناوگان فرانسه در نبرد نیل توسط دریاسالار نلسون نابود شد. این شکست، راه بازگشت ناپلئون به فرانسه را دشوار ساخت، اما او با درک وضعیت ناپایدار سیاسی فرانسه، در نوامبر ۱۷۹۹ کودتا کرد و خود را بهعنوان کنسول اول جمهوری منصوب کرد.
تاجگذاری بهعنوان امپراتور فرانسه
ناپلئون بناپارت در سال ۱۸۰۴، با هدف تحکیم قدرت خود، تاج امپراتوری را بر سر گذاشت. او اصلاحات گستردهای را در زمینههای اداری، قضایی و آموزشی اعمال کرد و “قانون مدنی ناپلئون” را که هنوز هم مبنای بسیاری از نظامهای حقوقی در جهان است، تدوین نمود.
جنگهای ناپلئونی و گسترش امپراتوری
پیروزیهای بزرگ و اوج قدرت (۱۸۰۵–۱۸۰۹)
ناپلئون بناپارت با بریتانیا و سایر قدرتهای اروپایی درگیر جنگهای پیدرپی شد. او در سال ۱۸۰۵، ائتلاف سوم را با پیروزی در نبردهای اولم و استرلیتز شکست داد. در سال ۱۸۰۶، در نبرد ینا–اورشتدت، پروس را مغلوب کرد و در سال ۱۸۰۷، روسها را در نبردهای اروپای شرقی شکست داد و آنان را مجبور به امضای پیمان تیلسیت کرد.
در سال ۱۸۰۹، اتریشیها بار دیگر علیه فرانسه وارد جنگ شدند، اما ناپلئون با پیروزی در نبرد واگرام، کنترل خود بر اروپا را تثبیت کرد.
شکستهای سرنوشتساز و سقوط (۱۸۱۲–۱۸۱۵)
در سال ۱۸۱۲، ناپلئون تصمیم گرفت به روسیه حمله کند. اما عقبنشینی ارتش روسیه و سرمای شدید زمستان، باعث نابودی ارتش بزرگ او شد. تنها بخش کوچکی از نیروهای او توانستند از روسیه خارج شوند.
در سال ۱۸۱۳، کشورهای پروس، روسیه و اتریش ائتلاف ششم را تشکیل دادند و ناپلئون را در نبرد لایپزیگ شکست دادند. ائتلاف به فرانسه حمله کرد و در سال ۱۸۱۴ پاریس را تصرف کرد. ناپلئون مجبور شد از سلطنت کنارهگیری کند و به جزیره البا تبعید شد.
در سال ۱۸۱۵، ناپلئون از تبعید گریخت و به فرانسه بازگشت، اما در نبرد واترلو شکست خورد. این بار، بریتانیاییها او را به جزیره سنت هلن در اقیانوس اطلس تبعید کردند، جایی که تا پایان عمر در آنجا باقی ماند.
تأثیرات و میراث تاریخی
ناپلئون تأثیر عمیقی بر تاریخ اروپا و جهان گذاشت. او اصلاحات گستردهای در نظامهای حکومتی و قانونی ایجاد کرد و جنگهای او نقشهٔ سیاسی اروپا را تغییر داد. برخی از مهمترین تأثیرات او عبارتند از:
- قانون مدنی ناپلئون که پایهٔ بسیاری از نظامهای حقوقی مدرن است.
- گسترش ایدههای انقلاب فرانسه در زمینه آزادی، برابری و ملیگرایی.
- فروش لوئیزیانا به ایالات متحده در سال ۱۸۰۳ که موجب دو برابر شدن وسعت این کشور شد.
- نقش او در انقلاب هائیتی و تصمیمش برای بازگرداندن بردهداری در مستعمرات، که همچنان بحثبرانگیز است.
لشکرکشی به مصر و بازگشت به فرانسه
ناپلئون در جریان لشکرکشی به مصر، از طریق گزارشهای پراکنده از اوضاع داخلی فرانسه و جنگهای اروپا مطلع شد. پس از آگاهی از شکست فرانسه در جنگ ائتلاف دوم، در ۲۴ اوت ۱۷۹۹، بدون دریافت دستور رسمی، به فرانسه بازگشت و فرماندهی نیروهای مصر را به ژنرال ژان-باپتیست کلیبر سپرد.
کودتای ۱۸ برومر و به قدرت رسیدن ناپلئون
با وجود ترک میدان نبرد، دیرکتوار فرانسه آنقدر ضعیف بود که نتواند ناپلئون را مورد بازخواست قرار دهد. او در ۱۹ نوامبر ۱۷۹۹ (۱۸ برومر)، با کمک برخی اعضای دیرکتوار و برادرش لوسین، دست به کودتا زد و حکومت دیرکتوار را منحل کرد. در پی تصویب قانون اساسی جدید، قدرت به کنسولهای فرانسه منتقل شد که ناپلئون به عنوان کنسول اول عملاً فرمانروای کشور شد.
فتح دوباره ایتالیا و صلح لونویل
در سال ۱۸۰۰، ناپلئون با عبور از کوههای آلپ، مجدداً به ایتالیا لشکر کشید و سرزمینهایی را که در غیاب او توسط اتریش اشغال شده بودند، بازپس گرفت. در نهایت، با تلاش برادرش ژوزف که رهبری مذاکرات را بر عهده داشت، قرارداد صلح لونویل را در سال ۱۸۰۱ بر اتریش تحمیل کرد.
بازگرداندن بردهداری و شورش در هائیتی
ناپلئون بناپارت در سال ۱۸۰۲، قانون بردهداری را که پس از انقلاب فرانسه لغو شده بود، مجدداً در مستعمرات فرانسه برقرار کرد. این تصمیم باعث شورش در هائیتی شد، اما نیروهای فرانسوی به دلیل مقاومت شدید مردم و شیوع تب زرد نتوانستند شورش را سرکوب کنند.
پیمان آمیان و آغاز مجدد جنگ با بریتانیا
پس از صلح با اتریش، پیمان آمیان میان فرانسه و بریتانیا در سال ۱۸۰۲، دورهای کوتاه از آرامش را در اروپا رقم زد. با این حال، تنشها میان دو کشور افزایش یافت و در سال ۱۸۰۳، بریتانیا به فرانسه اعلان جنگ داد.
خرید لوئیزیانا و مشکلات مالی فرانسه
به دلیل مشکلات مالی فرانسه و خطر جنگ با بریتانیا، ناپلئون تصمیم گرفت مستعمرات فرانسه در آمریکای شمالی را بفروشد. در نتیجه، فرانسه بیش از دو میلیون کیلومتر مربع از اراضی خود را به قیمت ۱۵ میلیون دلار به ایالات متحده واگذار کرد.
امپراتوری و اصلاحات داخلی
در ماه مه ۱۸۰۴، سنا ناپلئون را به عنوان امپراتور فرانسه معرفی کرد و او در ۲ دسامبر همان سال در کلیسای نوتردام تاجگذاری کرد.
اصلاحات ماندگار ناپلئون
- تمرکزگرایی در دولت: ایجاد وزارتخانههای قوی
- توسعه تحصیلات عالی: اصلاحات در نظام آموزشی
- نظام مالیاتی و اقتصادی: تأسیس بانک مرکزی و اصلاح قوانین مالیاتی
- زیرساختهای شهری: بهبود سیستم فاضلاب و جادهها
- اصلاحات قضایی: تدوین “قانون ناپلئونی” که هنوز در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین استفاده میشود
جنگهای ناپلئونی و اشتباهات استراتژیک
ناپلئون در مسیر توسعه امپراتوری خود چندین اشتباه بزرگ مرتکب شد:
- اشغال اسپانیا: منجر به از دست رفتن ۳۰۰ هزار سرباز شد.
- محاصره اقتصادی بریتانیا: به اقتصاد فرانسه نیز آسیب رساند.
- لشکرکشی به روسیه: موجب ضعف شدید ارتش و نارضایتی داخلی شد.
روابط با ایران و خیانت به عهدنامه فینکنشتاین
ناپلئون بناپارت در عهدنامه فینکنشتاین با ایران توافق کرد که از خاک ایران برای تصرف هند استفاده کند و در مقابل، به ایران در بازپسگیری قفقاز کمک نماید. اما پس از امضای پیمان تیلسیت با تزار روسیه، از حمایت ایران سر باز زد و فتحعلیشاه قاجار ناچار شد به بریتانیا متوسل شود.
شکست در جنگ واترلو و تبعید
در سال ۱۸۱۲، لشکرکشی ناپلئون به روسیه به شکست منجر شد و در سال ۱۸۱۳، ائتلاف ششم او را در نبرد لایپزیگ شکست داد. در نهایت، پس از نبرد واترلو در ژوئن ۱۸۱۵، ناپلئون از قدرت خلع شد و به جزیره البا تبعید گردید.
تبعید به سنت هلنا و سالهای پایانی
پس از شکست نهایی، ناپلئون به جزیره سنت هلنا در اقیانوس اطلس تبعید شد. در دو ماه نخست، در اقامتگاهی موقت سکونت داشت و با خانواده ویلیام بالکومب، از جمله دخترش الیزابت، رابطه دوستانهای برقرار کرد. اما بعدها دولت بریتانیا این خانواده را از جزیره خارج کرد.
ناپلئون بناپارت در خانه لانگوود تحت نظارت زندانبان انگلیسی، لاو، زندگی میکرد. ابتدا ملاقاتهایی داشت اما با افزایش محدودیتها، به تدریج منزوی شد. در سال ۱۸۲۱، سلامت او رو به وخامت گذاشت و در ۵ مه همان سال درگذشت.
مرگ و انتقال بقایای جسد به فرانسه
ناپلئون در لحظات پایانی عمرش نام “فرانسه، ارتش، ژوزفین” را بر زبان آورد. اگرچه وصیت کرده بود که در کنار رود سن دفن شود، اما بریتانیاییها او را در سنت هلنا، بدون هیچ آرامگاهی دفن کردند. کالبدشکافی علت مرگ او را سرطان معده اعلام کرد، هرچند بعدها فرضیههایی درباره مسمومیت با آرسنیک مطرح شد که در سال ۲۰۰۷ رد شدند.
در سال ۱۸۴۰، پادشاه فرانسه، لوئی فیلیپ، اجازه بازگرداندن جسد ناپلئون بناپارت را از دولت بریتانیا گرفت. بقایای او پس از انتقال به فرانسه، طی مراسمی رسمی در ۱۵ دسامبر ۱۸۴۰، به پاریس رسید و در سال ۱۸۶۱ در مقبرهای باشکوه در لزنولید به خاک سپرده شد.